سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بــــــه سـمــتــــــــ رهایــــــــــــی

 کشاورزی تعریف می کنه: زمانی که کار کشاورزیمون تموم شد.گندم ها رو پهن کردیم تا هر کس سهم خودشوبرداره..در همین موقع که در حال استراحت بودیم..زنبوری اومد و یک دانه گندم براداشت و برد..دوباره اومد و یه دانه دیگه هم برداشت و برد..و چندین بار این کارو کرد تا این که ما کنجکاو شدیم..این که زنبور به شیره گلها علاقه داره...که دانه هار کجا می بره؟؟؟؟؟خلاصه دنبال زنبور رفتیم دیدم زنبور گندمهارو کنار یه دیوار خرابه که در اونجا گنجشک  نابینایی بود می برهو و گنجشکبا شنیدن صدای زنبور دهانش رو باز می کنه و زنبور هم گندم ها رو تو دهن گنجشک می اندازه...
.............................................................

از حضرت ایت الله بهجت نقل شده است که می فرماید:
در دوران جوانی در محله ما نابینایی بود که تمامی سوره ها و ایات قران را نشان می داد..وبدون این که ببیند تمامی ایات رانشان میدهد..حتی شماره ایه و اسم سوره ها صفحه های قران و.
ایشون می گن یه روز برای ازمایش و اذیت مرد نابینا یه سوال ازش پرسیدم و خواستم فلان ایه رو به من نشون بدن.قران رو باز کردن و به من نشون دادن.من هم به دروغ گفتم که اشتباه نشون داده ...باحالتی برافروخته رو به من کرده.وگفتن که مگر کوری نمی بینی
...........................................................

در زمان جنگ ایران و عراق عده ای زا علمای ایران خدمت حضرت ایت الله بهجت رسیدند و در خواست نمودن که اقا شما کاری بکنید که این مرد(صدام)سقوط کند یا از بین برود...ایشون فرموده بودن در نزد ما اورادی و اذکاری وجود دارد که اگرخوانده شود به او مهلت داده نخواهد شد..ولی مصلحت نیست.... حضرت صاحب الزمان(عج)مصلحت نمی داند و خدا وند مشیتش تعلق نگرفته  که وی حالا سرنگون شود

..........................................................

روزی فرعون در کنار قصر خودش مشغول عیشو نوش بود که شیطان بر او ظاهر میشه..فرعون به شیطان می گه می تونی این انگور هایی که تو دستمه رو تبدیل به طلا کنی..شیطان تو یه چشم بهم زدن این کارو می کنه..دوباره می گه می تو نی قصرم رو  تبدیل به طلا کنی..شیطان این کارو هم انجام می دیه..فرعون که از این کار به شدت بهت زده شده بود رو به شیطان کردو گفت ..عجب هنر مندی هستی!!!!!شیطان در اون لحظه ضربه ای به فرعون زد و گفت: مرا با این همه هنر به خدمت گذاری و نوکری نپذیرفتن.. تو چطور دشمنی خدا می کنی؟؟؟؟؟؟؟
..........................................................

مطلبی جالب درباره خانه خدا...
اگه کره زمین رو به دو نیم تقسیم کنیم خانه کعبه درست در وسط زمین قرار داره..بطوری که در ساعت 12ظهر خانه کعبه هیچ سایه ای نداره.وخورشید درست در مرکز زمین و بالای سر خانه خداست..و مطلب دیگه این که..هر گوشه از کعبه یکی از جهات شمال .جنوب.مشرقو مغرب رو نشون میده....

.........................................................

روزی مردی زیر درخت گردویی خوابیده بود و در باره  طبیعت و چیزای درونش فکر می کرد..ناگهان توجش به خربزه های بزرگی جلب شد که روی زمین بود..یه خورده تعجب کرد که چرا خربزه هایی به  این بزرگی روی زمین و به روی ساقه های بسیار نهیفی  قرار دارند و گردوی به این کوچکی به روی درختی به این عظمتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
در حال فکر کردن به این موضوع بود که ناگها ن گردویی به سر ش م خوره ..رو به اسمون می کنه و میگه خدایا حکمتت رو شکر اگه بجای  گردو خربزه روی درخت بود که من مرده بودم!!!!!!
........................................................

از زرتشت پرسیدند زندگی خود را بر چه بنا کردی؟
گفت : چهار اصل
1- دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم
2- دانستم که خدا مرا میبیند پس حیا کردم
3- دانستم که کار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش کردم
4- دانستم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم

 .......................................................

 از شیخ ابوعلی سینا که سرآمد حکمای ایران است پرسیدند: آیا از خود کسی را داناتر دیده ای یا نه ؟
 گفت: بلی. روزی نزد زرگری نشسته بودم که کودکی آمد و از زرگر آتش خواست.
 استاد به او گفت: برو ظرفی بیاور و آتش ببر.
 آن کودک گفت: ظرف لازم نیست و می توانم بدون ظرف آتش ببرم.
 من و استاد زرگر در تعجب بودیم تا به چه وسیله ای آن کودک می تواند آتش ببرد.
 پس به او گفتم: چگونه می توانی آتش ببری ؟
 آن کودک مقداری خاکستر در کف دست گذارد و آتش را روی آن نهاد و ببرد.
 به هوش و دانایی آن کودک آفرین گفتم .

 




نوشته شده در پنج شنبه 90/2/29ساعت 12:13 صبح توسط یاسر امینی نظرات ( ) |


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت