سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بــــــه سـمــتــــــــ رهایــــــــــــی

دوست عزیزم خوندنش فقط  دو دقیقه طول می کشه

زمان حال در دست تو

در بیمارستانی ، دو مرد بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش بنشیند . اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم‌اتاقیش روی تخت بخوابد.
آنها ساعت‌ها با یکدیگر صحبت می‌کردند، از همسر، خانواده، خانه، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف می‌زدند.
هر روز بعد از ظهر ، بیماری که تختش کنار پنجره بود ، می‌نشست و تمام چیزهایی که بیرون از پنجره می‌دید برای هم‌اتاقیش توصیف می‌کرد. بیمار دیگر در مدت این یک ساعت ، با شنیدن حال و هوای دنیای بیرون ، روحی تازه می‌گرفت.
این پنجره ، رو به یک پارک بود که دریاچه زیبایی داشت مرغابی‌ها و قوها در دریاچه شنا می‌کردند و کودکان با قایقهای تفریحی‌شان در آب سر گرم بودند. درختان کهن ، به منظره بیرون ، زیبایی خاصی بخشیده بود و تصویری زیبا از شهر در افق دوردست دیده می‌شد. همان طور که مرد کنار پنجره این جزئیات را توصیف می‌کرد ، هم‌اتاقیش چشمانش را می‌بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم می‌کرد.
روزها و هفته‌ها سپری شد.
یک روز صبح ، پرستاری که برای حمام کردن آنها آب آورده بود ، جسم بی‌جان مرد کنار پنجره را دید که با آرامش از دنیا رفته بود . پرستار بسیار ناراحت شد و از مستخدمان بیمارستان خواست که مرد را از اتاق خارج کنند.
مرد دیگر تقاضا کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کنند . پرستار این کار را با رضایت انجام داد و پس از اطمینان از راحتی مرد، اتاق را ترک کرد.آن مرد به آرامی و با درد بسیار ، خود را به سمت پنجره کشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیندازد . بالاخره او می‌توانست این دنیا را با چشمان خودش ببیند.
در کمال تعجت ، او با یک دیوار مواجه شد.
مرد ، پرستار را صدا زد و پرسید که چه چیزی هم‌اتاقیش را وادار می‌کرده چنین مناظر دل‌انگیزی را برای او توصیف کند !
پرستار پاسخ داد: شاید او می‌خواسته به تو قوت قلب بدهد و تو را به زندگی امید وار کند.. چون آن مرد اصلا نابینا بود و حتی نمی‌توانست دیوار را ببیند..

امیدواری..تا زمانی که به فردا امید واری اقتدار از آن توست.انچه کرم ابریشم ان را پایان  دنیا می پندارد در نظر پروانه اغاز زندگیست..

بالاترین لذت در زندگی این است که علیرغم مشکلات خودتان سعی کنید دیگران را خوشحال کنید..اگر می خواهید خود را ثروتمند احساس کیند کافیست تمام نعمت هایتان را که با پول نمی توان خرید بشمارید...زمان حال یک هدیه است..پس قدر این  هدیه را بدانیم...

انسانها رفتار شما را فراموش می کنند...

انسانها عمل شما را فراموش می کنند...

اما هیچگاه فراموش نمی کنند که شما چه احساسی برایشان بوجود اورده اید...

به یاد داشته باشیم : زندگی شمارش نفس های ما نیست ..بلکه شمارش لحظاتیست که این نفس ها را می سازد..

بنابراین برای خوشبخت زیستن  باید موقعیت های مناسب ایجاد کنیم نه این که در انتظار ان بنشینیم...

 

                ((اشکهای دیگران را مبدل به نگاههای پر از شادی نمودن بهترین خوشبختی هاست...))

   یا علی

 

 

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 86/10/13ساعت 12:59 صبح توسط یاسر امینی نظرات ( ) |


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت