سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بــــــه سـمــتــــــــ رهایــــــــــــی

 

مسافرمسافر


نگاه مرد مسافر به روی میز افتاد :

چه سیب های قشنگی !

حیات نشئه تنهایی ست ...و میزبان پرسید !

قشنگ یعنی چه؟

قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال

و عشق ، تنها عشق .. ترا به گرمی یک سیب میکند مانوس..

و عشق ، تنها عشق .. مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد ..

مرا رساند به امکان یک پرنده شدن..

و نوشداروی اندوه..صدای خالص اکسیر می دهد این نوش ..

و حال شب شده بود..چراغ روشن بود..

چرا گرفته دلت ، مثل آنکه تنهایی..

چقدر هم تنها ..خیال میکنم .. دچار آن رگ پنهان رنگها هستی..

دچار یعنی ؟
عاشق..
و فکر کن که چه تنهاست..

اگر که ماهی کوچک، دچار آبی دریای بی کران باشد..

چه فکر نازک غمناکی !

و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است..

و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست..

خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند..

و دست منبسط نور روی شانه آنهاست ..

نه ، وصل ممکن نیست  ,همیشه فاصله ای هست..

اگر چه منحنی آب بالش خوبی ست برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر..

همیشه فاصله ای هست..

دچار باید بود ..
و گرنه زمزمه حیرت میان دو حرف , حرام خواهد شد..

و عشق..

سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست..

و عشق صدای فاصله هاست..

صدای فاصله هایی که  -غرق ابهامند..
نه ,
صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند, و با شنیدین یک هیچ می شوند کدر..

همیشه عاشق تنهاست..

و دست عاشق در دست ترد ثانیه هاست...

و او و ثانیه ها می روند ان طرف روز..

و او و ثانیه ها  روی  نور می خوابند..

و او و ثانیه ها بهترین کتاب را به اب می بخشند..

قطره ای از دریای (مسافر)
سهراب سپهری

 



نوشته شده در پنج شنبه 86/12/2ساعت 12:40 صبح توسط یاسر امینی نظرات ( ) |


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت