مسافر
نگاه مرد مسافر به روی میز افتاد :
چه سیب های قشنگی !
حیات نشئه تنهایی ست ...و میزبان پرسید !
قشنگ یعنی چه؟
قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال
و عشق ، تنها عشق .. ترا به گرمی یک سیب میکند مانوس..
و عشق ، تنها عشق .. مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد ..
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن..
و نوشداروی اندوه..صدای خالص اکسیر می دهد این نوش ..
و حال شب شده بود..چراغ روشن بود..
چرا گرفته دلت ، مثل آنکه تنهایی..
چقدر هم تنها ..خیال میکنم .. دچار آن رگ پنهان رنگها هستی..
دچار یعنی ؟
عاشق..
و فکر کن که چه تنهاست..
اگر که ماهی کوچک، دچار آبی دریای بی کران باشد..
چه فکر نازک غمناکی !
و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است..
و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست..
خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند..
و دست منبسط نور روی شانه آنهاست ..
نه ، وصل ممکن نیست ,همیشه فاصله ای هست..
اگر چه منحنی آب بالش خوبی ست برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر..
همیشه فاصله ای هست..
دچار باید بود ..
و گرنه زمزمه حیرت میان دو حرف , حرام خواهد شد..
و عشق..
سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست..
و عشق صدای فاصله هاست..
صدای فاصله هایی که -غرق ابهامند..
نه ,
صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند, و با شنیدین یک هیچ می شوند کدر..
همیشه عاشق تنهاست..
و دست عاشق در دست ترد ثانیه هاست...
و او و ثانیه ها می روند ان طرف روز..
و او و ثانیه ها روی نور می خوابند..
و او و ثانیه ها بهترین کتاب را به اب می بخشند..
قطره ای از دریای (مسافر)
سهراب سپهری
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |