بسم الله الرحمن الرحیم
بگو: پناه میبرم به پروردگار فلق – از شر آن چیزی که خلق نموده است.
آیا تا به حال از خود تون پرسیدید که کمترین و بیشترین عذاب جهنم چیه ؟
در روایات از پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) آومده که:
کمترین عذاب جهنم برای کسی است که در دریایی از آتش شعله ور است و نعلی به پایش بسته شده است و آن چنان سوزان میباشد که مغز سرش به جوش می افتد در حالی که آه و نال? بلندی سر میدهد، فکر میکند که عذاب او از هم? اهل آتش بیشتر و بدتر میباشد..
و اما بیشترین و بدترین عذاب جهنم برای چه کسانی است؟
در تفسیر قمی در وصف آی? «قل اعوذ برب الفلق – من شر ما خلق» آمده است که فلق چاهی است در جهنم که اهل آتش پناه به خدا میبرند از آن چاه و از شدّت حرارتش، زیرا از خدا اجازه خواست تا نفس بکشد، و با یک نفس کشیدنش جهنم را به آتش کشید (یعنی پر حرارترین نقط? جهنم آن جا میباشد) بله، اهل آتش از آن چاه به خدا پناه میبرند و افراد داخل چاه، از شر آن صندوق پناه به خدا میبرند و آن صندوق همان تابوتی است که شش نفر از اولین و پیشینیان و شش نفر از آخرین یعنی بعدی ها در آن تابوت قرار دارند،
اما آن شش نفری که از پیشینیانند:
اول: پسر آدم است که برادرش را کشت،
دوم: نمرود است که حضرت ابراهیم (ع) را در آتش انداخت،
سوم: فرعون هم عصر حضرت موسی (ع) است،
چهارم: سامری است که مردم را گوساله پرست نمود،
پنجم: آن کسی است که مردم را یهودی کرد،
ششم: آن کسی است که مردم را نصرانی کرد،
و اما آن شش نفری که از آخری ها هستند:
پس اولی آنها اولی است،
دومی آنها دومی است،
سومی آنها سومی است،
و چهارمی آنها معاویه است،
و پنجمی آن صاحب خوارج است،
و ششمی آنها ابن الملجم است.
صاحب خوارج که اسم آن ذوالثدیه معروف است و دست اضافی داشت که مانند پستان بود و سرکرده خوارج بود...
هرگاه حضرت زکریا (علیه السلام) میخواست بنی اسراییل را موعظه کند مراقب بود که فرزندش یحیی نباشد زیرا طاقت نمی آورد، سخنی از عذاب جهنم و قیامت بشنود.یک روز نگاه کرد دید یحیی نیست شروع کرد مردم را موعظه کند، و فرمود: جبرئیل به من خبر داد که در جهنم کوهی است به نام (سکران) یعنی مست کننده و در دامنه آن کوه بیابانی است به نام (غضبان) یعنی به غضب در آمد? خدا، و در آن بیابان چاهی است که یکصد سال راه طول قامت آن چاه است، و در میان آن چاه تابوتهایی از آتش است، و در میان آن تابوتها صندوقچه هایی است از آتش و لباسهایی از آتش، و غل و زنجیرهایی از آتش، یک وقت دیدند که یحیی (ع) سرش را از میان جمعیت بالا آورد و فریاد برآورد (واسکرنا و اغضبانا) وای از آن کوه و بیابان، وای از آن چاه و تابوتها، و یحیی از مجلس خارج شد و سر به بیابان گذارد و دیگر یحیی (ع) را ندیدند.
سرگذشت روح از ابتدای خلقت تا قیامت (ص 114- ص 300)
بحار (جلد 30 ص 130)
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |