سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بــــــه سـمــتــــــــ رهایــــــــــــی

حضرت موسی ( ع ) پیامبر اوالعزم  الهی با وزیرش هارون چون از دست فرعون شکنجه و ازاری بسیاری را در مورد بنی اسرائیل تحمل نمودند,فرعونیان را نفرین کردند و گفتند خدایا  اینان را هلاک کن و اموالشان را نابود فرما.خداوند وعده ی اجابت به انها داد که حاجت شما و دعای شما مستجاب است..با اینکه تمام شرایط دعا در ان  و با اینکه خداا وعدی اجابت داده بود..با این حال  حضرت موسی و هارون  چهل سال چشم به راه اجابت بودند .اما عاقبت زمان اجابت فرا رسید.تمام اموال فرعونیان و تمام زینت های ششصد هزار نفر لشکر فرعون نصیب موسی و بنی اسراییل شد..ایات  عظیم الهی در چگونگی از بین بردن فرعونیان بطر جالبی مشاهده شد .وقتی که امدند که از رود نیل بگذرند اسب فرعون نمی رفت..جبرئیل  سوار بر مادیانی   و جلوی اسب فرعون به راه افتاد .اسب فرعون نیز به هوای ان حرکت کرد..دوازده راه و کوچه از میان رود نیل باز شد.همین که موسی و همراهانشان رد شدند.و اخرین نفر از لشکریان فرعون که در تعقیب  موسی بودند وارد نیل شدند. ناگهان تمام دیوار های ابی بر سر فرعونیان ریخت و همه  در زیر اب غرق و هلاک شدند.بطوریکه یک نفر هم زنده نماند.بدین  ترتیب خداوند دعای موسی را بعد چهل سال که منصلحت اقتضا نمود و مرحمت فرمود.چهل سال  فاصله ی زمانی ان هم در پاسخ به دعای حضرت موسی  در مورد دعایی علیه فرعون زمان چیزی جز حکمت خداوند نیست.که خود فرموده ای موسی.همانا من از مخلوغم غافل نیستم و اگر تسریع در اجابت نمیکنم.برای این است که دوست دارم ملائکه ی من صدای ناله  و دعای بنده ام را بشنود.و چرای  این تاخیر در استجابت دعا خود فلسفه ای دارد..

که خداوند حکیم در قران  پاسخ ان را فرموده است..هنگامی که خدا وند به ملائکه فرمود . من میخواهم  در زمین جانشینی قرار دهم.ملائکه گفتند.ایا  میخواهی کسی را در زمین قرار دهی که فساد کند؟و خونریزی به راه  اندازد در حالیکه ما به حمد و سپاس تو گویا ئیم و تو را به پاکی یاد میکنیم؟؟خداوند در پاسخ  فرمود.من چیزی میدانم که شما نمیدانید....

دعای فرعون

در زمان فرعون اب رود نیل فرو نشست.مردم مصر پیش او امده و تقاضا کردند که رود نیل را به راه اندازد..فرعون گفت من از شما راضی نیستم.رفتند و مرتبه ی دوم امدند با همان درخواست را تکرار کردند..و اینبار نیز همام جواب را دریافت کردند..و با سوم نیز به همین  ترتیب..
چهارمین بار گفتند ای فرعون  حیوانات  ما میمیرند. و  زراعتهایمان خشک  میشوند..اگه رود را به راه نیندازی خدای دیگری انتخاب میکنیم.
فرعون گفت همه در بیابان جمع شوید.خودش نیز با انها  بیرون  شد.او در جایی که نه او را مدیدند و نه صدایش را میشنیدند سر بار خاک گذاشت و با انگشت شهات اشاره نمود و شروع به  درخواست و  دعا کرد و  میگفت..خدایا  مانند بنده ای خوار و ذلیل که به  سوی اقای خود  بیاید در پیشگاه  تو امده ام . و می دانم جز تو کسی قدرت ندارد  رود نیل را به راه اندازد.به لطف و کرم خود ان را به راه انداز..رود نیل به طوری جاری جاری شد که پیش از این سابقه نداشت.فرعون به مصریان گفت.من رود را جاری ساخته م همه به سجده رفتند و مراسم و  پرستش را تجدید کردند..در ان هنگام جبرئیل  به صورت مردی پیش فرعون  امد  و گفت  پادشاها بنده ای دارم که او را بر سایر بندگان خود متیاز داده ام اختیار ان را به ان سپرده  و کلید خزائن و اموالم را در دست  قرار داده هم.ولی ان  بنده با من دشمنی میکند ..کسی را که من دوست دارم  با او دشمن است  و هر که را که  من نمیخواعهم با او دوستی مینماید..کیفر چنین بندهای  چیست؟

فرعون گفت بسیار بنده ای بدی ست.اگر در اخیار من باشد او را در دریا غرق می گنم..جبرئیل گفت .اگر باید چنین باشد تقاضا دارم قضاوت خود را برایم بنویسید.فرعون نوشت سزای  بنده ای که با اقای خود مخالفت کند  دوستانش را دشمن بدار سزایش غرق نمودن در اب دریاست..جبرئیل گفت .خوب بهتر است این نامه را  با  مه ر خود امضا کنید .فرعون وشته را گرفت و امضا کرد... ان روز که خداوند اراده کرد فرعون و فرعونیان را غرق کند.جبرئیل  همان نامه را به دستش داد و گفت :
اینک قضاوتی را که  در باره خود کردی انجام میشود..


وای به روزی که نامه ی اعمالمون با امضای خودمون برسه به دستمون..


نوشته شده در پنج شنبه 89/8/27ساعت 6:31 عصر توسط یاسر امینی نظرات ( ) |


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت